جدول جو
جدول جو

معنی قره کنار - جستجوی لغت در جدول جو

قره کنار
(قَ رَ کَ)
ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 123 هزارگزی باختر لار واقع است. سکنۀ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
اسبی که به رنگ قهوه ای سیر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقره کار
تصویر نقره کار
کسی که پیشه اش ساختن اشیا و ظروف از نقره است، نقره ساز، آنکه اشیا و ظروف را آب نقره می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ چِ)
دهی است از دهستان حومه شهرستان ملایر. واقع در 27 هزارگزی جنوب شهر ملایر و 15هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد، با 598 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کَ)
دهی از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 28500 گزی جنوب خاوری مراغه و 12 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مراغه به سراسکند. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 86 تن. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، بادام، کشمش، نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 14500 گزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 325 تن. آب آن از رودخانه ؤ مردی و محصول آن غلات، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 1500 گزبه نام قره ناز بالا و پائین مشهور است. سکنه قره ناز بالا 216 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ نِ)
دهی از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 5 هزارگزی خاور سقز و 5 هزارگزی خاور قطان جق. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، توتون، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. نام جدید آن سیاه ناو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ / رَ)
عبدالله بن محمد بن احمد حسینی نیشابوری، ملقب به جمال الدین و مشهور به نقره کار، از ادیبان و فاضلان قرن هشتم هجری قمری است و به سال 776 هجری قمری درگذشته است، او راست: شرح تسهیل، شرح شافیۀ ابن حاجب، شرح منارالانوار نسفی، العباب فی شرح اللباب در نحو. (از ریحانه الادب ج 4 ص 228). رجوع به کشف الظنون و معجم المطبوعات ص 775 و الدررالکامنه ج 2 ص 286 شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ کِ)
ده کوچکی است از دهستان غارستاق بخش نور شهر آمل. واقع در 46هزارگزی جنوب باختری آمل و 10هزارگزی باختر راه شوسۀ آمل به لاریجان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
آنکه از نقره ظروف و آلات و زیورها سازد. که ظروف را آب نقره دهد. نقره ساز
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ چِ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 28 هزارگزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مالاریایی. سکنۀ آن 158 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ گُمْ بَ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 42 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 38 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 258 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. سه محل به فاصله 1هزار گز به نام قره گنای بالا وپایین و وسط مشهور است. سکنۀ قره گنای بالا 58 تن و وسط 70 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 44 هزارگزی شمال باختری راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ نهاوند. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 85 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصولات آن غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ایل یارمطاقلو برای تعلیف احشام به این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ کِ)
خرّه ای از ماکو
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ اَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. سکنۀ آن 300 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ گرمی هستند و در سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره ناو
تصویر قره ناو
سیاه ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
سیاکهر اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
نقره سازی. عمل و شغل نقره ساز. کسی که اشیا وظروف نقره سازد نقره ساز، کسی که اشیا و ظروف را آب نقره دهد مفضض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره سنقر
تصویر قره سنقر
ترکی سیا باز سیهباز از مرغان شکاری، شب سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در کنار
تصویر در کنار
در جمع
فرهنگ واژه فارسی سره
از دهستان دابوی شمالی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین کوتاهی که جهت هدایت پرنده به سوی دام در اطراف تله تعبیه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی